به نظر شما خوشبختی یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟
این شعر رو آقای بهجت زیر لب میخوند
خدایا من چی بگم وقتی بهجت عارفان این رو میگه؟
از هجر تـو بی قرار بـودن تا کـی؟
بازیچه روزگـار بـودن تا کـی؟
ترسم که چراغ عمر گردد خامـوش
دور از تو به انتظار بودن تا کـی؟
ما را که به خدمتت رسیدن سخت است
دیدن همه را تو را ندیدن سخت است
بار غم تو به جـان کـشیدن آسـان
از دشمن تو طعنه شنیدن سخت است
اللهم عجل لولیک الفرج
مهدی جان...
موکول میکنم گله ی هجر را به بعد...
امروز حال مادرتان روبراه نیست
نعره زد بر سر مادر، به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم
آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم
سیلی محکم او چشم مرا تار نمود
لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد
حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد
قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اما
وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد