بخون تا بدونی

خبر،داستان،سیاسی،طنز،خلاصه همه چیز

بخون تا بدونی

خبر،داستان،سیاسی،طنز،خلاصه همه چیز

قانون این وب فقط یه چیزه و بس و این قانون دراین بیت شعر زیبا از استاد شهریار خلاصه میشه

شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید


ورنه قاضی در قضا نامهربانی میکند

پیام های کوتاه

داستانی زیبا در مورد تولا و تبرا

سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۰ ب.ظ

بشار مکارى مى گوید:در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم.

حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود:  بشار! بنشین با ما خرما بخور!
عرض کردم ! فدایت شوم ! در راه که مى آمدم منظره اى دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمى توانم از ناراحتى چیزى بخورم !


فرمود: در راه چه مشاهده کردى ؟
من از راه مى آمدم که دیدم که یکى از ماءمورین ، زنى را مى زند و او را به سوى زندان مى برد. هر قدر استغاثه نمود، کسى به فریادش نرسید!
 مگر آن زن چه کرده بود؟
 مردم مى گفتند: وقتى آن زن پایش لغزید و به زمین خورد، در آن حال ، گفت :

لعن الله ظالمیک یا فاطمة .

امام علیه السلام به محض شنیدن این قضیه شروع به گریه کرد، طورى که دستمال و محاسن مبارک و سینه شریفش تر شد.

فرمود:  بشار! برخیز برویم مسجد سهله براى نجات آن زن دعا کنیم . کسى را نیز فرستاد، تا از دربار سلطان خبرى از آن زن بیاورد. بشار گوید: وارد مسجد سهله شدیم و دو رکعت نماز خواندیم . حضرت براى نجات آن زن دعا کرد و به سجده رفت ، سر از سجده برداشت ، فرمود: حرکت کن برویم ! او را آزاد کردند!


از مسجد خارج شدیم ، مرد فرستاده شد، از دربار سلطان برگشت و در بین راه به حضرت عرض کرد: او را آزاد کردند. امام پرسید: چگونه آزاد شد؟


مرد: نمى دانم ولى هنگامى که رفتم به دربار، دیدم زن را از حبس خارج نموده ، پیش سلطان آوردند. وى از زن پرسید: چه کردى که تو را ماءمور دستگیر کرد؟ زن ماجرا را تعریف کرد.


حاکم دویست درهم به آن زن داد، ولى او قبول نکرد، حاکم گفت : ما را حلال کن ، این دراهم را بردار! آن زن دراهم را برنداشت ، ولى آزاد شد.
حضرت فرمود:آن دویست درهم را نگرفت ؟


عرض کردم :  نه ، به خدا قسم ! امام صادق علیه السلام فرمود:  بشار! این هفت دینار را به او بدهید زیرا سخت به این پول نیازمند است . سلام مرا نیز به وى برسانید.
وقتى که هفت دینار را به زن دادم و سلام امام علیه السلام را به او رساندم ، با خوشحالى پرسید:  امام به من سلام رساند؟ گفتم : بلى !


زن از شادى افتاد و غش کرد. به هوش آمد دوباره گفت : آیا امام به من سلام رساند؟  بلى !


و سه مرتبه این سؤ ال و جواب تکرار شد. آن گاه زن درخواست نمود سلامش را به امام صادق علیه السلام برسانم و بگویم که او کنیز ایشان است و محتاج دعاى حضرت .
پس از برگشت ، ماجرا را به عرض امام صادق علیه السلام رساندم ، آن حضرت به سخنان ما گوش داده و در حالى که مى گریستند برایش دعا کردند.


بله دوستان تولا و تبرا دعای خیر امام زمان را در بر دارد پس هرکه

 به دنبال دعای امام زمان است بگوید:


 لعن الله ظالمیک یا فاطمة



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۲
محمد جواد

نظرات  (۲)

زیبا بود
+
:)
به پریشانیات ماهم سر بزنین
Www.parishaniat.blog.ir
جمعه ها یعنی شوق ،یعنی انتظار

جمعه ها طاق ابروی نگار

جمعه ها یعنی غروب غصه دار

جمعه یعنی مهدی چشم انتظار

جمعه ها بر ما دعا دارد حبیب

در قنوتش یاد ما دارد حبیب

کاش روزی به دست دلبرم ،سایه پرچم بیفتد بر سرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">